I’m more silent than any silence. My eyes have stared at the road waiting for you. I become full of regret and empty of the moment of meeting you. The sun goes gradually. I got it from the farewell of the narrow light of the room. Once more the day comes to an end and Friday is ashamed of my waiting eyes.
امتیاز :
نتیجه : 82 امتیاز توسط 17 نفر مجموع امتیاز : 17
بازدید : 684 تاریخ : 15 بهمن 1394 زمان : 2:49 | نویسنده : admin | نظرات ()
when I was a child, I sought for mum’s warm embrace to run away from your angry look. When I grew older, I found that there lay a hidden affection beyond that anger that the mum’s embrace had got no meaning without your secret affection. Who knows your weariness behind this kind face?! Thanks for all your efforts dad
Stay with us and make us live by your being
امتیاز :
نتیجه : 84 امتیاز توسط 17 نفر مجموع امتیاز : 17
بازدید : 521 تاریخ : 15 بهمن 1394 زمان : 2:49 | نویسنده : admin | نظرات ()
"ديگر نمی تواند يکی مثل من پيدا کند" اين جمله بسيار بی معنی و چرند است. کسی که شما را ترک يا اخراج کرده است، دنبال مثل شما نمیگردد. واضح است، اگر مثل شما را می خواست که خودتان بوديد. مگر نه؟ همسر يا مدير قبلی شما دنبال يکی می گردد که مثل شما نباشد. پس کس ديگری را پيدا میکند که مثل شما نيست. به همين سادگی. اين جمله همان قدر بی معنی است که جمله: "غم آخرتان باشد." جمله «غم آخرتان باشد»، يعنی: "اميدوارم که شما نفر بعدی باشيد که فوت می کنيد" چون در غير اين صورت، شما حداقل غم يک نفر را خواهيد ديد؛ و او، همان کسی است که قبل از شما مرده است ...!
امتیاز :
نتیجه : 84 امتیاز توسط 18 نفر مجموع امتیاز : 18
بازدید : 349 تاریخ : 15 بهمن 1394 زمان : 2:45 | نویسنده : admin | نظرات ()
خندید و دستش را دور ...تنم حلقه کرد، اما همان طور آرام کنار هم نشستیم. بعد گفت: همیشه به یه رودخونه فکر می کنم که جریان آبش واقعاً سریعه و دو نفر که توی آب سعی دارن همدیگه رو بچسبن، همدیگه رو سفت بگیرن، اما عاقبت می بُـرن. آب خیلی شدیده. باید تن به آب بدن و از هم جدا بشن. به نظرم وضعیت ما هم همینه...!
امتیاز :
نتیجه : 78 امتیاز توسط 16 نفر مجموع امتیاز : 16
بازدید : 302 تاریخ : 15 بهمن 1394 زمان : 2:45 | نویسنده : admin | نظرات ()
وقتی کسی را دور انداختیم دیگر نباید سعی کنیم اشتباهاتش را تشریح کنیم و وقتی دنبال چراهای اشتباهات او می رویم که هنوز او را کاملا دور نینداخته باشیم ...!
امتیاز :
نتیجه : 80 امتیاز توسط 16 نفر مجموع امتیاز : 16
بازدید : 308 تاریخ : 15 بهمن 1394 زمان : 2:45 | نویسنده : admin | نظرات ()
راسل کرو (بن وید): تو تا حالا انجیل خوندی، دَن؟ من یه
بار خوندمش. هشت سالم بود، بابام خودش رو سر یه گیلاس ویسکی به کشتن داده
بود و مامانم گفت که برمیگردیم به شرق تا دوباره از اول شروع کنیم. یه
انجیل بهم داد و نشوندم توی ایستگاه قطار، بهم گفت که بخونمش تا بیاد. اون
میخواست بره که بلیطهامون رو بگیره. خب، من کاری که گفته بود رو کردم،
انجیل رو از اول تا آخرش خوندم. سه روز طول کشید. اون هیچوقت برنگشت!
امتیاز :
نتیجه : 72 امتیاز توسط 15 نفر مجموع امتیاز : 15
بازدید : 343 تاریخ : 15 بهمن 1394 زمان : 2:45 | نویسنده : admin | نظرات ()